English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7735 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Such extravagances ruined him. U این ولخرجی ها اورا زمین زد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
profligacy U ولخرجی
wastefulness U ولخرجی
lavishment U ولخرجی
lavishness U ولخرجی
thriftlessness U ولخرجی
prodigality U ولخرجی
thriftessness U ولخرجی
indulgence U ولخرجی کردن
indulgences U ولخرجی کردن
to live fast U ولخرجی کردن
lavishly U با اسراف و ولخرجی
lavish U ولخرجی اسراف کردن
squander U تلف کردن ولخرجی
squandered U تلف کردن ولخرجی
lavished U ولخرجی اسراف کردن
lavishing U ولخرجی اسراف کردن
squanders U تلف کردن ولخرجی
squandering U تلف کردن ولخرجی
lavishes U ولخرجی اسراف کردن
To spend recklessly ( prodigally ) . U گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
Such exravagance reduced her to beggary . U این ولخرجی با لاخره اورابگدایی انداخت
her U اورا
they proclaimed him sovereign U جلوس اورا
he was sent to england U اورا فرستادندبانگلستان
they intended to kill him U میخواستند اورا بکشند
i had a great wish to see him U داشتم که اورا به بینم
out with him U اورا بیرون کنید
they intended to kill him U قصدکشتن اورا داشتند
I sent him on an errand. U اورا دنبال یک کاری فرستادم
He is called by this name. U اورا به این رسم می خوانند
He was not admitted to the university. U اورا به دانشگاه راه ندادند
We havent seen him for ages. U سالهاست اورا ندیده ایم
They consider him as an outsider . U اورا غریبه بحساب می آورند
I wI'll get (persuade)him to sign . U اورا حاضر بامضاء می کنم
I wish I could meet ( see ) her . U کاش می توانستم اورا ببینم
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
They gave him a sound thrashing . U اورا کتک مفصلی زدند
the instant i saw him U بمحض اینکه اورا دیدم
he was ordained priest U اورا بسمت کشیش گماشتند
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
the police are on his track U مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
they a his death to poison U مرگ اورا ازخوردن زهرمی دانند
Leave her alone. U اورا تنها (بحال خود ) بگذار
The referee put a boycott on him . U داور اورا از بازی محروم کرد
She was pretty when I saw her at close quarters . U از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
Providence watches over him. U از عالم غیب اورا حفا ظت می کنند
I gave him a piece of my mind . I told him off. I gave him a good dressing down . U اورا شستم وگذاشتم کنار ( پر خاش )
The bandits stripped him of all his belongines . U دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
diver's mate U یار اب باز که اورا ازاب بالا می کشد
the churach built him up U کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
he should better to led than U باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
To squash someone . U تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
she was her putative daughter U اورا دختری فرض میکرد مشهور بودکه وی دختراوست
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
to hold any one to ransom U کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
antigone U دختری که همراه پدر نابینای خود به اتیکا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت کرد
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
retaining fee U وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
lavished U ولخرجی کردن افراط کردن
lavishes U ولخرجی کردن افراط کردن
lavishing U ولخرجی کردن افراط کردن
lavish U ولخرجی کردن افراط کردن
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
they rejected his proposition U پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
ground [British] [floor] U کف زمین
floored U کف زمین
floors U کف زمین
lackland U بی زمین
land n U زمین
fielded U زمین
field U زمین
earthing U زمین
floor U کف زمین
globe U زمین
globes U زمین
floor U کف زمین
tellus U زمین
fields U زمین
grazes U زمین
soils U زمین
soiling U زمین
norland U زمین
grazed U زمین
geodetically U زمین
cinder tracks U زمین دو
extra terrestrial U زمین
domain U زمین
graze U زمین
soil U زمین
domains U زمین
grass roots U کف زمین
cinder track U زمین دو
ground U زمین
terrain U زمین
ground U : زمین
ground line U خط زمین
acres U زمین
real estate U زمین
acre U زمین
earth U زمین
aerospace U جو زمین
land U زمین
this earthly round U زمین
ground surface U کف زمین
earths U زمین
rooter U زمین کن
ground U کف زمین
geology U زمین شناسی
basements U زیر زمین
rammer U زمین کوب
upland U زمین کوهستانی
upland U زمین بلند
terrain U عوارض زمین
oblique compartment U زمین مورب
orbit of the earth U مدار زمین
open country U زمین باز
soil creep U زمین خزه
uplands U زمین بلند
original ground U زمین بکر
occident U مغرب زمین
uplands U زمین کوهستانی
nutation U اهتزاز زمین
shells U قشر زمین
shelling U قشر زمین
shell U قشر زمین
subgrade U زمین پی راه
rear court U انتهای زمین
terrain U نوع زمین
natural ground U زمین طبیعی
terrain U زمین ناحیه
mool U زمین خشک
geological U زمین شناختی
geological U زمین شناسی
ground level U تراز زمین
soil species U نوع زمین
soil strain U فشار زمین
stamp one's foot U پا به زمین زدن
strake U باریکه زمین
basement U زیر زمین
neutral earth U زمین خنثی
subbasement U زیر زمین
terrain U زمین عملیات
original ground U زمین طبیعی
salle d'armes U زمین شمشیربازی
predial or prae U وابسته به زمین
Recent search history Forum search
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1چندمین
2معنی اسم تیتان چیست؟
1من عاشق تنها فرشته روی زمین شدم
0coopling
0او در حالیکه پا به زمین میکوبید گفت:
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
4چرا نژاد افغانی کمتر از انسان است؟
4چرا نژاد افغانی کمتر از انسان است؟
4چرا نژاد افغانی کمتر از انسان است؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com